شهید بهزاد قائدی بارده ای
نوشته شده توسط : MGH

آی شهدا دلهای ما تنگه براتون...

 

آی شهدا دلهای ما تنگه براتون

زندگی بی حضورتون ننگه برامون

شلمچه و هویزه و فکه و مجنون

از دوری شما شدیم دل خونِ دل خون

هستی ما ولایته، آرزومون شهادته

 

 

آزاده و جانباز شهید حاج بهزاد قائدی بارده (رزمنده دوبار شهید)

پیوند با خدا در اسارت حزب بعث

شهید حاج بهزاد قائدی در دوران اسارت هیچگاه از یاد خدا غافل نشد .

این موضوع را در متن نامه هایی که تنها در چند سطرخلاصه می شود می توان بوضوح دید . وی در این نامه ها که همگی از فیلتر و نگاه بعثیون عراقی و کمیته صلیب سرخ برای چندین بار پیاپی گذشته در فضای محدود این نامه ها که بالغ بر پنج خط می شود قریب به ۸۰ درصد متن را از آیات و روایات حضرت احدیت پر کرده و در انتها فقط اشاره ای به سلامت خود نموده است ( بزودی بخشی از مکاتبات ضمیمه خواهد شد )

 

آزادگان همراه : ایستاده جاسم غریبی ( اهواز ) . نشسته راست غلام خزعلی (تهران ) - نشسته چپ حسین غفاری (تهران(.

جنگ تحمیلی و پهلوانان

 

روزنامه کیهان شماره ۱۵۵۸ شنبه ۳۱ شهریور ماه ۱۳۶۲ از شش شهید ورزشکار دفاع مقدس تجلیل نموده اند که از جمله شهید بهزاد قائدی .

مجددا همین روزنامه تیتر خوشحال کننده ای در شماره ۱۵۵۹ شنبه ۷مهر ۱۳۶۳ با عنوان میعاد با بهزاد قائدی - شهید زنده در کیهان ورزشی زده است .

خبرنگار خوش ذوق کیهان در این متن اورده : وقتی رزمنده بهزاد وارد دفتر روزنامه شد با تبسم گفت هدف بنده از امدن به دفتر مجله کیهان ورزشی فقط آن بود که به اطلاع برسانم متاسفانه افتخار پیوستن به خیل شهیدان اسلام نصیب این حقیر نشده است .

رزمنده دوبار شهید

بعد از اسارت حاج بهزاد و بی اطلاعی و اعلام خبر شهادت وی به خانواده برای او مراسم ختم و ... در اهواز برگزار شده ولی با کمال نا باوری دوسال بعد با بازگشت این آزاده سرافراز به میهن اسلامی شاهد خوشحالی خانواده و همرزمان بودیم و بعد از گذشت ۲۷ سال مجددا به ارزوی دیرینه خود در حالی که از شدت جراحات مختلف در بدن رنج می برد ولی به زبان نمی آورد در صبح روز جمعه سال ۱۳۸۹ به خیل شهدا پیوست و آسمانی شد روحش شاد و پر رهرو باد ....  ( رجوع کنید به روزنامه کیهان تاریخ سه شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۶۱ با عنوان بهزاد قائدی .مشت زن سا بق تیم ملی شهید شد(

 

 زندگینامه شهید بهزاد قائدی بارده ای

در تاریخ ۲۶/۸/۱۳۳۳ در روستای بارده از توابع استان چهار محال بختیاری از پدری بنام امیر قلی و مادری به نام خدیجه .( هر دو فوت نموده اند ) به دنیا آمده و قبل از انقلاب اسلامی به اتفاق خانواده به شهر آبادان نقل مکان می نمایند دوران کودکی و نوجوانی اش با خاطرات و حوادث تلخ و شیرین بسیاری همراه بود دوران دبیرستان در ابادان سپری شد و برای سال آخر دبیرستان به اهواز نقل مکان نمودند و در محله لشکراباد ساکن شدند .

با آغاز جنگ تحمیلی وارد گردان بلالی شده و در عملیات طریق القدس حاضر می شود و در تنگ چزابه بر اثر اصابت تیر و ترکش مجروح شده و بواسطه شجاعت وصف ناپذیری که از خود نشان داده به گردان شناسائی تیپ بیت المقدس اهواز در محل نورد اهواز منتقل می شود .

 

 

خوشا بحال شهدا

این جمله ای است که هر روز به زبان رانده می شود ِ واقعا خوشا بحال شهدا ُ آنان رفتند و در درگاه حضرت احدیت روزی می خورند و ما باید بمانیم و با آه و حسرت روزگار را سپری کنیم و نمی دانیم چه سرنوشتی در انتظار ماست .آیا در بستر بیماری خواهیم مرد و... هزاران آیا های دیگر .

پس باید بارها و بارها این جمله را گفت که خوشا بحال شهدا !!!!!!!!!

 

يـــــــااباصالــــــــــــــــح المهدي(عج)


 

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري

کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي

اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟

برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما

کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت

کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

وجدان بهترین محکمه ای است که نیاز به قاضی ندارد

 

کمی با چشم باز ببینیم و با عقل سالم فکر کنیم.

 

میهمانان بی دردسر

آی شهدا دلهای ما تنگه براتون زندگی بی حضورتون ننگه برامون شلمچه و هویزه و فکه و مجنون از دوری شما شدیم دل خونِ دل خون هستی ما ولایته، آرزومون شهادته

 

 

سه عموزاده شهید

آدرس و مصاحبه شهدا

یاد دلاور مردان شهید ( اسماعیل . مصطفی . حمید ) گرامی باد

پوتین

یاد پوتین‎ هایی بخیر که مشکی بودند

اما از پس خود ذره‎ای تیرگی و تاریکی به جای نگذاشتند

و جاهایی رفتند که کفشهای دیگر جرأت

قدم نهادن به آنها را پیدا نکردند

 

یاد باد آن روزگاران یاد باد

 

خبر شهادت قهرمان بوکس ايران 28 سال زودتر منتشر شد

 

خراسان - مورخ پنج‌شنبه 1390/09/10 شماره انتشار 17996
نويسنده: مصطفي محمدجاني

خبر شهادت قهرمان بوکس ايران 28 سال زودتر منتشر شد

خراسان - مورخ پنج‌شنبه 1390/09/10 شماره انتشار 17996
نويسنده: مصطفي محمدجاني

 

«يکي از برادران رزمنده سپاه پاسداران به نام برادر بهزاد قائدي که از ورزشکاران بنام ايران در رشته مشت‌زني بود و سال‌ها در مقام قهرماني اين رشته در آسيا بر حريفان بسياري غلبه کرده و توانسته بود در اين رشته، پيروزي‌هاي چشمگيري براي ايران کسب نمايد و مدال‌هاي فراواني نيز به‌دست آورد، با شرکت در جنگ تحميلي، جبهه ديگري را براي وارد آوردن ضربه‌هاي ديگري در بيرون از محيط ورزشي انتخاب کرد و با فعاليت و تلاش شبانه‌روزي که از خود در سپاه اهواز نشان داد، توجه بسياري را در اين نهاد به خود معطوف کرد به‌طوري که در ميان ديگر برادران جانباز خود از احترام خاصي برخوردار شده بود.

 

خاطرات نظامی عراقی از آزاده شهید بهزاد قائدی

 

 

گزیده‌ خاطرات نظامیان‌عراقی:آنچه اتفاق افتاد

 


مجموعه 3 جلدی " آنچه اتفاق افتاد" شامل گزیده‌ خاطرات نظامیان عراقی از جنگ تحمیلی با انتخاب، شرح و تدوین مرتضی سرهنگی و طرح جلدهایی از کوروش پارسانژاد، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده ‌است.

به گزارش ایبنا، جلد اول مجموعه " آنچه اتفاق افتاد" پانصد و نود و یکمین اثر از مجموعه کتاب‌های دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است.

این کتاب در ده فصل و با عناوین؛ "متأسفم، گروهبان دوم وظیفه عماد جبار زعلان الکنعانی"، "سرنوشت واقعی، سروان حمید حسین فلک"، "دختر اهوازی، سرهنگ صبار فلاح اللامی"، "علی رستمی، سروان احمد غانم الربیعی"، "دریاچه مرگ، سرگرد حسین عبدالله"، "دقایق سرنوشت‌ساز، سروان ثامر حمود الخالصی"، "مدال و مرخصی، سرباز وظیفه ابراهیم"، "آن سه نفر، سرگرد ستار ناصر"، "تیرهای سبز" و "ایرانی یک پا" تدوین شده است.

در کنار هر خاطره، مرتضی سرهنگی با سبک و سیاقی نو، یادداشت خود را درباره آن خاطره نوشته است. از دیگر نقاط قوت این کتاب می‌توان به عکس‌هایی از ژنرال‌های ارتش صدام اشاره کرد که برای ما ایرانیان ناشناخته و برای اولین بار منتشر شده‌اند.

مرتضی سرهنگی در اشاره جلد اول مجموعه "آنچه اتفاق افتاد" آورده است: "جاذبه این خاطرات برای من به حدی است که در این چند سال توانستم از لابه‌لای حدود 65 عنوان کتابی که از خاطرات عراقی‌ها در ایران ترجمه و منتشر شده، 30 خاطره کوتاه را که به نظرم نو و شگفت بود، دستچین کنم."

جلد دوم این مجموعه، پانصد و نود و دومین اثر از مجموعه کتاب‌های خاطرات دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری و مانند جلد اول در ده فصل با عناوین؛ "شام دستگیری، سرگرد عزالدین مانع"، "بهزاد قائدی، دکتر مجتبی الحسینی"، "فرمانده مست، سروان اسعد حاتم العتابی"، "هلی‌کوپتر هشام، سروان فهمی الربیعی"، "زمینی که ...، خلبان عصام عبدالوهاب الزبیدی"، "قرار، سرهنگ دوم سلمان صفر درویش"، "فاطمه خزرجی، سرهنگ رضا الصبری"، "شبگرد"، "مهمان کوچولو" و "سربازی این‌چنین، سربازی آن‌چنان" تدوین شده است.

جلد سوم مجموعه " آنچه اتفاق افتاد"، به عنوان پانصد و نود و سومین کتاب دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری، در ده فصل؛ "اسیر رُمادی، ستوان یحیی"، "سه گلوله، سروان فهمی الربیعی"، "منشی سرهنگ، سرهنگ دوم موفق اسعد الدجیلی"، "زنان مهران، میخائیل رمضان"، "پنج نفر، سروان ثامر حمود الخالصی"، "کودک شیرخوار، سروان غانم احمد الربیعی"، "پل، سرباز وظیفه ابراهیم"، "طناب رنگی، دکتر مجتبی الحسینی"، "بر دارم" و "صورت شیطان، سرهنگ دوم ستاد سلام نوری الدلیمی" تنظیم شده است.

مجلدات "آنچه اتفاق افتاد" در قطع خشتی بزرگ و به ترتیب؛ 101، 77 و 72صفحه، با شمارگان 2500 نسخه و بهای 39000 ریال (جلد اول)، 31000 ریال (جلد دوم) و 29000 ریال (جلد سوم)، توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده‌اند.

 

اسارت حاج بهزاد قائدی بارده

در تاریخ ۲۸/۱/۶۱ در  یک ماموریت شناسایی در جاده اهواز - خرمشهر بر اثر برخورد با مین پای راستش قطع میشود و به اسارت نیروهای عراقی در می آید و دو سال در اردوگاه الانبار عراق بدون اطلاع به خانواده مورد اذیت و آزار قرار می گیرد و نهایتا بخاطر شدت جراحات وارده به عنوان اسیر معلول مبادله می شود و با سرافزاری به میهن برمی گردد ( خواندن خاطرات افسر عراقی در زمان گرفتن اعترافات از وی توصیه می شود )

 

 

 

نظر یادتون نره




:: برچسب‌ها: شهید ورزشکار , شهید بهزاد قائدی ,
:: بازدید از این مطلب : 2293
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه 27 بهمن 1392 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: